ترويج اختلافات مذهبی از مجاری قوانين اساسی افغانستان ( و یا شقه نمودن رسمی جامعه رنج دیدهء ما به نفع نظام استبدادی ) قسمت دوم
انجنير سخي ارزگاني انجنير سخي ارزگاني

هدف از رسمیت دادن مذهب حنفی :

    شاعر شهیر کشور ما آقای محمد عزیزی از رسالت مذهب حنفی و پیروان محترم و بی ریای آن علیه دلالان و معامله داران مذهبی با منطق عقلانیت و خرد به صورت صادقانه اینگونه دفاع می نماید :

کدام « حنیفه » به تکفیر ما قلم زده است ؟        گرفته تیغ و پی قتل ما قدم زده است ؟   ( 1 )

    در این زمینه بی ارتباط نخواهد بود که یک نقطه را در مورد امام ابوحنیفه یکی از پیشوایان بزرگ اسلام ابراز نمایم . خلیفه وقت اموی مکررا از امام ابوحنیفه خواهش نمود که « مسند قضاء » را در جامعه به عهده بگیرد . تا با استفاده از اعتبار و حیثیت اجتماعی و مذهبی امام ابوحنیفه  به عنوان مفتی اعظم در مسند قضاء به نفع سلطنت و امور خلافت عمر خود را طولانی نماید . ولی امام ابو حنیفه با انواع گوناگون هر بار از این پشینهاد خلیفه وقت سر باز زده  و مسند قضای حاکمیت اموی را که استبدادی بود ، نپذیرفت . زیرا ، امام ابوحنیفه بزرگوار و متقی روزمره شاهد زجر ، حقارت ، چپاول ، استبداد ، قتل مردم  در جامعه و همچنان ناظر اعمال می خوارگی ، زن بارگی ، اسارت گیری ، برده فروشی ، کنیز داری ، زن فروشی و ... از سوی خلیفه اموی و درباریان شان در تحت تسلط آنها بود . تا اینکه به حکم خلیفه اموی ، امام ابوحنیفه مورد اهانت قرار گرفت ، بارها زندانی شد ، شکنجه های گوناگون را در زندان متحمل شد تا به اثر همین گونه زجرها و شکنجه ها جان را به حق سپرد و از دنیا رفت . اما ، امام ابوحنیفه خدا پرست ، صادق و پرهیزگار هرقدر که مورد حقارت و شکنجه درباریان اموی قرار گرفت و فریاد می کشید که : دین را به سلطنت و سیاست نه می فروشم  و  دین از این آلودگی دربار مفسد خلیفه اموی باید پاکیزه باشد و دین نباید در خدمت استبداد قرار بگیرد . دین برای انسان و در خدمت انسان نازل شده که انسان را از ضلالت ، جهالت ، عقب ماندگی نجات داده تا انسان صاحب عالی ترین پارسایی ، سطح تکامل نهادهای مادی ، اجتماعی و معنوی در جامعه گردد .

    در تاریخ  اگر متوجه باشیم که قدرتمندان و صاحبان غرض از آن زمان تا کنون همواره از دین بهره برداری سیاسی ، شخصی ،  قومی ، خاندانی وغیره صورت گرفت اند که ما هم شاهد زنده کارکردهای نا انسانی ، ضد تکاملی و ضد عقلانیت از سوی دکانداران دینی و میراث داران استبداد کهنه در عصر خویش نیز می باشیم .

    علامه سید اسماعیل بلخی سیاست دین فروشان بومی وطن ما و کارکردهای دلالان مذهبی و میراث داران خلفای اموی و عباسی  و سایر اسلام نمایان را در سراسر ممالک اسلامی این گونه به باد انتقاد  گرفته  و بر ملا می سازد :

ما و تو را نیست جنگ بر سر مذهب       ملا  و مفتی  و  پیر اگر  بگذارند

    اینک در ارتباط مطلب فوق با چند گزینش ذیل عطف توجه می گردد :

اول – دولت های غیر مردمی کشور ما  با به رسمیت دادن مذهب حنفی از طریق قانون اساسی کشور یک نوع رضایت اهل سنت و جماعت ما را مد نظر داشتند تا پیروان این مذهب باور کنند که حکومت از آنهاست و در خدمت آنان می  باشد . این امر زمینه اقناع « کاذب » ذهنی اهل سنت و جماعت را به صورت کلی  در پی داشت و سال های طولانی آنان را به همین نام و نشان فریب دادند و دولتمردان آرام حکومت کردند . یعنی این جامعه را به صورت نا محسوس و مخفی « تحمیق » کردند . در واقع امر دولت مردان کشور ما اصلا اندک ترین توجه لازم را جهت ارتقای امور مذهبی و دینی حنفیان هم به طور خاص و برای سایراهل سنت و جماعت به صورت کل نکردند . در واقع امر تمام مردمان کشور را از آگاهی لازم مذهبی و دینی شان نیز محروم و در تاریکی نگه داشتند تا از این وضع هم به نفع تداوم انحصار حاکمیت تک قبیلوی- خاندانی و بقای نفس نظام فیودالی و فرهنگ مسلط خرد گریز قبیلوی در جامعه استفاده بردند .

دوم دولت مردان قبیله اندیش و حاکمان عقل ستیز در پوشش به رسمیت شناختن مذهبی حنفی مخالفین نظام های شاهی ، جمهوری و اسلامی را سرکوب می کردند . یعنی کسی که با چنین دولت ها مخالفت می نمود و یا زمام داران دولتی را مورد انتقاد قرار می داد و خواهان حقوق اجتماعی- سیاسی طبقات ستمکش و تحت ظلم و توده های محکوم از دولت ها می شدند ، اینجا بود که دولت های غیر دموکراتیک ، چنین منتقدین و حق خواهان را  « ضد دین »  و « ضد مردم »  و  « ضد کشور »  معرفی نموده و تا اینکه با انواع مختلف آنها را از بین می بردند . تاریخ شهادت می دهد که در دوران حاکمیت آل یحی صدها شخصیت ملی ، آزادیخواهان ، نو اندیشان ، روحانیون ضد استبداد ، نویسندگان ، دانشمندان ، مورخین ، دموکراتان و ... مخالفین دولت های استبدادی وقت یا به زندان برده شدند ، یا تبعید گردیدند و یا به چوبهء دار از حلق آویخته شدند . دقیقا مسأله یکجا کردن دین با دولت در همین نقطه نیز نهفته است که از دین بهره جویی سیاسی ، شخصی ، طبقاتی ، قبیلوی ، خاندانی و غیره  می نمودند و از دین در خدمت استبداد دولتی به نفع استحکام پایه های فرهنگ قبیلوی و نظام ارباب- رعیتی و حفظ منافع حامیان خارجی شان در افغانستان بهره برداری صورت می گرفت  که متأسفانه اکنون نیز چنین می باشد .

    اما شوربختانه نظام های خودکامه ، تمامیتخواه ، تک تبار و تک بعدی نخواستند که دین در خدمت ترقی فکری ، پیشرفت اقتصادی ، همبستگی مذهبی ، اتنیکی ، تکامل فرهنگی ، اجتماعی ، سیاسی ، آبادانی میهن ، رشد عقلانیت  و خرد ، تحقق جامعه مدنی و مردم سالاری قرار گیرد تا نسل های آینده تدریجا ، به طور مسالمت آمیز و طبیعی با نایل شدن به عالی ترین سطح نعمات مادی ، اجتماعی ، معنوی ، پارسایی ، تقوا و نظایر آن به عنوان خلیفه خدا در روی زمین عرض اندام کنند .

به گفته نغز این شاعر گرانقدر که  گوید :

زیان کسان از پی سود خویش      بجویند و دین اندر آرند  پیش

سومقدرت های حاکمه سیاسی مستبد ، مردمان اهل سنت و جماعت را به نام مذهب و اسلام فریب دادند تا مردم  بدان قناعت نموده و هرگز به فکر خواست های اجتماعی ، مادی ، معنوی  و حقوق سیاسی خودها از دولت ها نگردند . یعنی چنان « ذهنیتی کاذب » را به مردم ایجاد نمودند و تا جامعه  قبول کند که تمام فقر فرهنگی- اجتماعی و اقتصادی – سیاسی مردم از طرف دولت ها و نظام سیاسی- اجتماعی نیستند و بلکه از سوی خدا می باشد . و دولت های انحصار طلب و مستبد  بار همه سیه روزی مردم را آگاهانه و تعمدی به دوش خداوند مهربان انداخته و خودها را بسیار زیرکانه بی گناه معرفی می داشتند و عامل اصلی استثمار ، استبداد ، ویرانگری بر حیات جامعه و مردم نمی دانستند . یعنی مردم را چنان در فقر سیاسی- فرهنگی و اجتماعی– اقتصادی و روانی قرار دادند که گرسنگی و سیری ، مریضی و صحت ، فقر و دارایی ، آبادی و ویرانی ، حاکمیت و بردگی و نظایر آن را از سوی نظام های  جوامع بشری  ندانند  و برعکس این چنین مسایل را مردم غیر شعوری بپذیرند که از طرف خدا می باشد باید صبر وقناعت نمود .

    این ذهنیت کاذب به مثابه  « پاد زهر » در اذهان جامعه سالیان متوالی مسلط بوده و حتا یک بار تا حال کدام جرقهء پرسش آگاهی بخش به وجود نیامد که به این آیت توجه فرماید : « ان الله لا یغیر ما بقوم حتی یغیروا ما بانفسهم . » ( قران کریم )

« خداوند سرنوشت مردم و قومی  را تغییر نمی دهد ، مگر که خود آن مردم  و آن قوم  سرنوشتش را تغییر دهد. » ( 2 )

    لذا ، دولت های خود کامه و خود محور با پشتوانه مذهبیون سیاسی دربار و دکانداران دین با انواع گوناگون خواسته ها ، آرمان ها و نیازمندی حقوقی ، سیاسی ، اجتماعی ، اقتصادی ، فرهنگی و ... دموکراتیک تمام مردمان کشور اعم از سنی و شیعه ، مسلمان و غیر مسلمان افغانستان را حتا تا کنون دفن گورستان نمودند .

چهارم حاکمان عصر وقتی که مذهب حنفی را تنها رسمی ساختند ، کثرتگرایی مذهبی و دینی را در مورد سایر اتباع کشور ما احترام و رعایت نکردند و سایرین را در حاشیه گذاشتند ؛ این خود « تضاد جدید مذهبی و دینی »  را از یک طرف بین شیعیان و سنی ها و از جانب دیگر بین مسلمانان و غیر مسلمانان ( هندوها ، سک ها ، یهودی ها ، عیسوی ها و ... هم میهن ما )  را در جامعه به نفع تداوم استبداد سنتی و نظام ارباب- رعیتی خلق نمودند .

 یعنی در واقع جنگ میان حنفیان و سایر مسلمانان و غیر مسلمانان کشور را خیلی ها هوشیارانه و آنهم به طور« زیر زمینی » سامان دهی نمودند و جامعه را از این لحاظ نیز « شقه » کردند . شقه نمودن مردم از نگاه مذهبی- دینی تمام ریشه های همسویی مذهبی و دینی و پیش شرط های خام اتنیکی و قومی را جهت ایجاد و نهادینه سازی « وحدت ملی » راستین تا حال خدشه پذیر نموده است . مسلما ایجاد تعصبات و تشدید خصومت های مذهبی و دینی در جامعه بزرگ ترین صدمه را در جامعه وارد نموده و زمینه های ابتدایی همبستگی مذهبی- دینی و ملی را بکلی از بین برده  و در عوض بازار جنگ مذهب و نژاد و زبان را مساعد ساخت . روان شاد علامه سید محمد اسماعیل بلخی چنین فرموده است :

چه ابتلا ست  که در این بلاد می نگرم      نفاق مذهب و جنگ و نژاد می نگرم

 

نقض رسمی حقوق شیعیان کشور ما :

    علامه حافظ شیرازی سرایشگر شهیر زبان دری پارسی دلالان مذهبی و دین فروش را چنین مورد خطاب و سرزنش قرار میدهد :

حافظا ، می خورو رندی کن و خوش باش ولی       دام  تزویر مکن چون  دیگران  قرآن  را

    با به رسمیت دادن مذهب حنفی و تشکیل اداره احتساب مذهبی در وقت آل یحی چنان اختناق مذهبی و تعصب ویژهء را علیه شیعیان در کشور به وجود آوردند که شیعیان مثل عصر خونریز امیر عبدالرحمن خان در ادای امور دینی خویش به  « تقیه » متوسل می شدند . رهبران مذهبی شیعیان فتوا دادند که غرض حفظ جان و مال و ناموس و آینده شان « تقیه » واجب است .

     در باور من اینکه شیعیان عبادت خدا را با تقیه می کردند ، ناشی از استبداد مذهبی اهل سنت و جماعت نبودند ، بلکه اصلا استبداد نظام سیاسی دولتمردان خودکامه و تمامیتخواه بودند که در لباس مذهب  حنفی و دین بالای شیعیان و غیر مسلمانان کشور تحمیل می کردند . هرچند در ظاهر امر یک نوع استبداد مذهبی اهل سنت و جماعت را بالای شیعیان و غیر مسلمانان به مشام می رساند . اما در عمق مسأله این استبداد مذهبی سنی ها بالای شیعیان و سایرین هرگز نبوده و نیست ، بل انگیزهء عمده و اساسی همانا نفس استبداد های سیاسی ، طبقاتی ، فرهنگی ، اقتصادی ، نظامی ، روانی وغیره یک مشت ناچیز هیآت حاکمه و طبقات ستمگر در جامعه بوده که نه تنها در پوشش مذهبی حنفی هم بالای شیعیان ظلم می کردند ، بلکه بالای تک تک افراد جامعه اعم از سنی و شیعه و مسلمان و غیر مسلمان نیز بزرگ ترین تعدی و جنایت را می نمودند .

    اینجاست که شیعیان اهل قبله افغانستان که فیصدی شان چشمگیر نیز بوده ، از ترس « ادارات احتساب » و حکام جابر دولتی از شیوه « تقیه واجب است » در ادای امور مذهبی خودها کار می گرفتند . دهه عاشورای حسینی را دور از نظر مولیان متعصب و حکام محلی مستبد و جاسوان ادارهء احتساب اگر می شد ، آنرا مخفیانه در زیرخانه ها در محدوده چند نفر موی سپید برگذار می نمودند . زمانی هم واقع می شد که جاسوسان محلی از این برگذاری عاشورا حسینی مطلع شده و عزاداران را دستگیر نموده و به بهانه « کود تا » و مخالفین دولت و یا بهانه اینکه به حضرت ابوبکر ، حضرت عمر و حضرت عثمان ناسزا و کفر گویی کرده ، به زندان می بردند تا اینکه جنازه های شان از زندان برون می شدند .           

    شیعیان نماز پنجگانه را مجبورا دست بسته اداء می کردند . در این مورد شاهد زنده راقم این قلم می باشد . من در دوره های مکتب ابتدایی و متوسطه در ارزگان و لیسه در کابل و قندهار تا آغاز صدارت شاد روان داکتر محمد یوسف صدر اعظم وقت از جبر و ترس حکام ، معلمین ، شاگردان و ماحول خویش دست بسته نماز می خواندم . و همچنان اگر کسی از من جویا می شد که مذهب از کی داری ؟ بالادرنگ با گلون گرفته و رنگ پریده و لرزان می گفتم که : « مذهب از امام اعظم صاحب دارم ! » .  این سیاست خصمانهء خاندان آل یحی  و همفکران شان تضاد آشتی ناپذیر را میان هردو پیروان دین اسلام یعنی سنی ها و شیعه ها خلق نمود و نظام های وقت از آن به نفع تداوم سلطنت میراثی و استبدادی و حامیان خارجی خویش بهره های فراوان و چشمگیر را می جستند که عملا واقعیت داشت .

 

نقض رسمی حقوق غیر مسلمانان کشور ما :

به فرموده این شاعر عزیز عطف توجه نماییم که ماهئیت ظلم را چنین بر می تابد :

خانه ظلم خراب است توهم می دانی     مثل کف بر سر آب است تو هم می دانی ( 3 )

    نخست باید عرض نمود که  عموما مسلمانان وغیر مسلمانان کشور ما دارای سابقه خیلی طولانی حتا بیشتر از عمر آئین های زرتشت ، بودا ، موسوی ، عیسوی ، اسلام   وغیره در این خطهء باستانی دارند . به یک حساب در دل تاریخ پنج و ششهزار ساله این سرزمین باستانی ما شاهد تمدن ها ، آئین ها ، رسومات ، ارزش های مادی ، اجتماعی و معنوی فراوان بوده ایم که قسما بقایا و نمودهای آن تا کنون در آثار تاریخی افغانستان و جهان نیز باقی می باشند . منجمله هندوها ، سک ها ، یهودی ها و ... دارای سوابق بس طولانی در این مرز و بوم کهن می باشند .

    اما در زمانیکه زراندوزان غارتگر و تمدن بر انداز اربابان عرب در پوشش ترویج دین اسلام به هر طرف ددمنشانه یورش بردند ، در قدم نخست تمدن ها ، ارزش ها و آئین های دیگران مانند زرتشی ، بودایی ، موسوی ، عیسوی و سایر مذاهب را با زور شمشیر و کشتارهای دسته جمعی خرد و خمیر نموده ؛ و زنان و دختران پیروان آن ادیان را به اسارت و کنیزی و جهت استفاده جویی شهوانی خودها می گرفتند ؛ مثلا متجاوزین اعراب تمام دارایی و مدنیت مانند کشورهای عربی ، بعضی ممالک اروپایی ، برخی کشورهای افریقایی ،  پارس ، خراسان کبیر ، آسیای میانه ، هند  و سایر کشورها و مناطق را با خودها به غارت بردند و آنچه قابل انتقال نبودند به تلی از خاکستر مبدل ساختند .

     تطاولگران و چپاولگران اعراب هرگز به فکر تبلیغ مسالمت آمیز و ترویجی و تدریجی دین اسلام نبودند ، بلکه هدف آنان عبارت بود از به دست آوردن هرچه بیشتر زر و زن از کشورهای متمدن جهان که در زیر قبای دین با گردن زدن ها ، کله منارها ، کشتارهای دسته جمعی و تیغ شمشیر بران انجام می دادند و بس . از آن وقت ببعد نه تنها کنون منجمله هندوها ، یهودی ها ، عیسوی ها ، سک ها و ... حتا برخی از اتنی های تحت ستم و محروم مسلمان این میهن باستانی ما نیز تا حال از سوی حکام مستبد و اسلام نماها در حاشیه کامل اجتماع رانده شدند و از کوچکترین حقوق سیاسی- اجتماعی خویش محروم شدند ، بل قتل عام نیز گردیدند .

     از سوی دیگر از نگاه اسلامی ، انسانی ، ملی ، موازین مشروع جهانی و دموکراسی خیلی ها ننگین است که حضور لازم سیاسی ، فرهنگی ، اجتماعی ، مذهبی هندوها ، یهودی ها ، عیسوی ها ، سک ها و دیگر غیر مسلمانان کشور ما از مجاری قوانین اساسی افغانستان رسما منتفی شناخته شده و در حق غیر مسلمانان محروم و تحت ستم  میهن ما یک ظلم « جبران ناپذیر » صورت گرفت است . و همچنین در این میان بود که خصم و خشم اجتناب ناپذیر را فی مابین مسلمانان و غیر مسلمان افغانستان تعمدا ایجاد و آنرا گسترش داد . این چنین پیش آمد ها به نوبت خود ، نطفه های نازک تفکر « ملت سازی » را در موارد کم رنگ و حتا در بعضی موارد نابود هم کردند .

در قانون اساسی محمد نادر چنین می خوانیم :

« اصل یکم : دین افغانستان دین مقدس اسلام  و مذهب رسمی و عمومی آن مذهب منیف حنفی است . پادشاه افغانستان باید دارای این مذهب باشد . دیگر ادیان را مثل اهل هنود و یهودی که در افغانستان هستند به شرایطی که آسایش و آداب عمومیه را اخلال نکنند نیز به تحت تأمین گرفته می شوند . » ( 4 )

در اینجا به اهل هنود و یهودی ها وعده داده  که حقوق شان « تحت تأمین گرفته می شود . » . اما برعکس در جای دیگر همین قانون اساسی نه تنها آنها را ، بلکه سایر غیر مسلمانان کشور ما را  رسما از حق « وزیر شدن » در حاکمیت سیاسی افغانستان محروم و منع می نماید که قانون زمامدار جبارکشور ما چنین دستور داده شده است :

« اصل هفتادو پنجم : هیچ کس نمی تواند مقام وزارت را اشغال نماید بدون اینکه مسلمان و از تبعه افغانستان باشد .» ( 5 )

     در این ماده نه تنها غیر مسلمانان کشور را  از مشارکت سیاسی و رسیدن به مقام وزارت قانونا محروم می دارد ، بلکه تابعیت ملی هندوها ، یهودی ها ، سک ها ، عیسوی و سایر غیر مسلمانان افغانستان را باز هم قصدا و قانونا منتفی می دانند  و آنها را تابع افغانستان نیز ندانستند . سوال اینست که برخی مسلمانان را که از کشمیر ، هند برتانوی ، بخارا ، سمرقند ، ایران و کشورهای عربی و سایر ممالک اسلامی را به کشور ما آوردند و یا قسما خود شان آمدند ، آنها  از حقوق سیاسی برخوردار شدند و به حیث اتباع کشور قبول شدند ؛ حتا عده یی از آنان در کرسی های کلیدی و موقعیت های اجتماعی ، مذهبی وغیره در افغانستان جا داشتند و هم اکنون نیز صاحب مقام شامخی مذهبی ، اقتصادی ، اجتماعی ، فرهنگی و سیاسی ممتاز نیز هستند . به طور مثال آقای پروفیسر صبغت الله مجددی عرب تبار به حیث رئیس جمهور دو ماههء زمان حاکمیت مجاهدین در کابل انتصاب شد . بعد آقای مجددی به حیث رئیس لویه جرگه اضطراری دو نیم سال قبل و فعلا به سمت رئیس سنای کنونی از سوی آقای حامد کرزی انتصاب شده است .

 چرا هندوها ، یهودی ها و سایر غیر مسلمانان میهن ما که دارای سابقهء بس طولانی هم در این خطه باستانی اند از حقوق مشروع اجتماعی- سیاسی خویش در کشور بی نصیب بودند ، بازهم حتا رسما از مجرای قانون اساسی از حق مشارکت سیاسی و غیره خودها در نظام اجتماعی- سیاسی افغانستان نیز محروم شدند و حال هم می شوند ؟

آیا غیر مسلمانان ما مخلوق خداوند یگانه نیستند ؟ آیا غیر مسلمانان میهن ما انسان نیستند ؟ آیا غیر مسلمانان ما جزء لاینفک مردمان افغانستان نیستند ؟ آیا غیر مسلمانان سرزمین ما حق ندارند که از آزادی های مذهبی و دینی و تمام حقوق سیاسی- اجتماعی خویش در جوار تمام مسلمانان کشور ما به صورت عادلانه

کثرتگرایی در جمهوری دموکراتیک افغانستان :

    هرچند چپی ها ، دیگر اندیشان ، ملی گرایان مترقی ، دانشمندان ، خبره گان ، تعلیم یافتگان ، چیز فهمان ، سیاسیون ،  آزاد اندیشان ، مذهبیون مدنیتخواه ، میهن پرستان ، دموکراتان نه تنها مخالف استبدادهای مذهبی ، اتنیکی ، سمتی ، زبانی و طبقاتی در جامعه بوده ، بلکه اصلا خواهان شدید جدایی دین از امورات دولت و حکومت نیز می باشند . روی این اصل حزب دموکراتیک افغانستان تحت رهبری ببرک کارمل عملا از به رسمیت شناختن یک مذهب خاص خود داری نموده و در عوض در قانون اساسی پیروی از « دین مبین اسلام »  را  کاملا مشروعیت بخشید . در اصول اساسی جمهوری دموکراتیک افغانستان ( مصوب ثور 1359) ببرک کارمل چنین آمده است :

« با احترام عمیق و رعایت جدی به عنعنات تاریخی ملی فرهنگی و دینی مردم شرافتمند افغانستان .

با پیروی قاطعانه از دین مبین اسلام .

با احترام به اعلامیه جهانی حقوق بشر . » ( 11 )

    در جای دیگر در این قانون اساسی در مورد رعایت دین مبین اسلام و تأکید بر کثرتگرایی مذهبی و دینی و تثبیت حقوق و آزادی مذهبی غیر مسلمانان کشور این گونه صراحت داده شده است :

« ماده پنجم : در جمهوری دموکراتیک افغانستان احترام ، رعایت و حفظ دین مبین اسلام تأمین می شود و آزادی اجرای مراسم دینی و مذهبی برای تمام مسلمانان تضمین می گردد .

پیروان سایر ادیان در اجرای مراسم دینی و مذهبیشان که آسایش و امنیت جامعه را تهدید ننماید آزادی کامل دارند.» ( 12 ) . باید افزود که در این قانون اساسی مهر تآیید قانونی بر آزادی و کثرتگرایی مذهبی و دینی  و اتنیکی همه اتباع افغانستان گذاشته است که قابل کتمان نیست .

 

تنوع مذهی- دینی و اتنیکی در قانون اساسی جمهوری افغانستان :

    در قانون اساسی داکتر نجیب الله رئیس جمهور افغانستان ( مصوب 9/9/1366ش )  هرگونه خشونت و تبعیضات را منتفی اعلام نموده و مساوات را به مردم وعده داده و همچنین جلو به رسمیت شناختن یک مذهب را گرفته و در عوض آزادی تمام مذاهب اسلامی و ادیان غیر اسلامی افغانستان را مشروع قرارداده  که به صورت ذیل به دان اشاره می گردد :

« ماده سی و هشتم : اتباع جمهوری افغانستان اعم از زن و مرد بدون نظر داشت تعلقات ملیت ، نژاد ، لسان ، قبیله ، دین ، مذهب ، عقیده سیاسی  ، تحصیل ، شغل ، نسب ، دارایی ، موقف اجتماعی ،  محل سکونت و اقامت در برابر قانون دارای حقوق و مکلفیتهای مساوی می باشند .

تعیین هر نوع امتیاز غیر قانونی و یا تبعیض نسبت به حقوق و مکلفیتهای اتباع ممنوع است .

ماده سی و نهم : زندگی حق طبیعی انسان است هیچ کس بدون مجوز قانونی از این حق محروم نمی گردد .

ماده چهلم : در جمهوری افغانستان آزادی اجرای مناسک دینی و مذهبی برای تمام مسلمانان تضمین می گردد .

پیروان سایر ادیان در اجرای مراسم مذهبیشان آزاد می باشند .

هیچ شخصی نمی تواند به منظور تبلیغات ضد ملی و ضد مردمی ، ایجاد دشمنی و ارتکاب سایر اعمال خلاف منافع جمهوری افغانستان از دین سوء استفاده  کند . »  ( 13 )

در این قانون اساسی ، اسلام را دین عامه مسلمانان کشور معرفی نموده که در قانون چنین آمده است :

 « ماده دوم : « دین افغانستان دین مقدس اسلام است .

در جمهوری افغانستان هیچ قانون نمی تواند  مناقض اساسات دین مقدس اسلام و دیگر ارزشهای مندرج این قانون اساسی باشد . » ( 14 )

    کثرتگرایی مذهبی- دینی و اتنیکی ولو که روی هر انگیزه و علل بود در زمان حاکمیت ببرک کارمل ( رئیس جمهوریت دموکراتیک افغانستان ) و داکتر نجیب الله ( رئیس جمهور افغانستان ) که از رهبران ارشد حزب پرچم بودند ، در کشور قسما رعایت گردید . و این چنین تدبیر در وضع خاص کشور ما خود بیانگر بی اعتبار ساختن حاکمیت میراثی تک طبقاتی ، تک تباری ، تک قبیلوی ، تک خاندانی و تک فردی در کشور بوده و تفکر انحصار حاکمیت فاشیستی را در این خطهء باستانی افشاء و باطل اعلام نمود . نا گفته نماند که خیلی از آوارگی ها ، زندانی ها ، اذیت ها ، ویرانی ها ، زجرها و کشتارها و نقض حقوق بشر که در زمان حاکمیت های نورمحمد تره کی ، حفیظ اللله امین ، ببرک کارمل و داکتر نجیب الله که در حق مردم افغانستان صورت گرفته است ، خارج از موضوع این نبشته می باشد و صرفا مثله کثرتگرایی مذهبی دینی و مضاف بر آن تنوع حضور نسبی اتنیکی در زمان حاکمیت پرچمی ها در کشور مطمح نظر بوده و بس :

     مثلا عملا در این تعامل پلورالیزم و یا کثرتگرایی اتنیکی و قومی آقای سلطان علی کشتمند نخستین صدر اعظم هزاره تبار پرچمی ، آقای خالقیار اولین صدر اعظم ایماق تبار غیر حزبی ، آقای حسن شرق صدر اعظم از فراه غیر حزبی ، آقای دوکتور عبدالواحد سرابی معاون رئیس جمهور هزاره تبار غیر حزبی ، آقای عبدالحمید محتاط معاون رئیس جمهور تاجیک تبار از پنجشیرغیر حزبی ، آقای عبدالرحیم هاتف معاون اول رئیس جمهور پشتون تبار از قندهار غیر حزبی ، آقای جنرال محمد رفیع معاون رئیس جمهور پشتون تبار از پغمان ، آقای محبوب الله کوشانی رهبر سازا معاون صدر اعظم تاجک تبار ، آقای سید امان الدین امینی عرب تبار معاون صدر اعظم ،  آقای محمود بریالی معاون صدر اعظم پرچمی پشتون تبار ، آقای سرور منگل معاون صدر اعظم خلقی پشتون تبار از جنوبی ، آقای پروفیسر شاه علی اکبر شهرستانی سید هزاره غیر حزبی و آقای اکادمیسن محمد اعظم سیستانی پشتون و آقای حاجی محمد چمکنی پشتون از پکتیا از جمله اعضای هئیت رئیسهء شورای انقلابی ، آقای انجنیر سلطان حسین هزاره غیر حزبی وزیر پلان ، آقای اکادمیسن دستگیر پنجشیری تاجیک و زیر ، آقای محمد اسحق کاوه از سازا وزیر معادن و صنایع ، آقای محمد بشیر بغلانی از سازا وزیر عدلیه ، آقای محمد خان جلالر ازبک وزیر تجارت و ...  در حاکمیت پرچمی ها در دولت حضور داشتند  که بیانگر کثرتگرایی اتنیکی و سیاسی نسبی نیز بود .

    این چنین کثرتگرایی به خاطر هر مسأله و یا سیاست های دیگری که هم بودند ، پس از اعلیحضرت شاه امان الله  غازی اولین و بیشترین پلورالیزم مذهبی ، اتنیکی ، منطقوی ، گروهی در حاکمیت سیاسی چپی های وقت در افغانستان مد نظر گرفته شده بود که تاریخ آنرا شهادت می دهد .

    یعنی انحصار حاکمیت تک خاندانی ، تک تباری ، تک قبیلوی ، تک مذهبی ، تک سمتی و شخصی که در جریان تقریبا سه صد سال به این سو در کشور ما مسلط بود ؛ نخست توسط اعلیحضرت شاه امان الله خان غازی بی اعتبار و شکست آن آغاز شد و بعد در زمان حاکمیت پرچمی ها ، انحصار حاکمیت شؤنیستی تک تباری ، تک قبیلوی و تک خاندانی و تک فردی بی رنگ و بی پشتوانه و بالاخره از قدرت افتاد . اما نا گفته نماند که انحصار ایدئولوژیکی در دوران حاکمیت های نورمحمد تره کی و حفیظ الله امین و ببرک کارمل و داکتر نجیب الله احمد زی در کشور حاکم بود ، همچنان دولت های آنها بر اساس اراده دل انگیزانه مردم انتخاب نشده بودند . و نظامیان شوروی هم در خاک افغانستان ( مانند نظامیان کنونی امریکایی- اروپایی در کشور ما هرچه دلشان می خواستند آنر می کردند ) لنگر نیز انداخته بودند و دولتمداران و طرفداران خود را نیز نه تنها مورد حمایت قرار می دادند ، بلکه آنان را در همه امور به نفع ماهئیت استعماری خود امر و نهی می نمودند . و حتا بعدا همین طرفداران خود را نیز قربانی سیاست های استعماری خود ها کردند و سپس کشور ما را ویران تا اینکه از افغانستان سرافگنده اخراج شدند .  ولی بی طرفانه و منصفانه باید اعتراف نمود که ترکیب کثرتگرایی اتنیکی ، مذهبی ، منطقوی ، اجتماعی ، زبانی ، قسما سیاسی هرچند که مصلحتی و انتصابی هم بود ، در دوران زمامداری پرچمی ها کاملا شفاف و مشهود بود که با آنهم خیلی غنیمت به شمار میرفت .

 

تشدید اختلافات مذهبی و صدر فتوا از عربستان سعودی به افغانستان :

شاعر واراسته ما سفرهء خفاشان شب پرست عصر را چنین ترسیم می نماید :

آتش گرفته میهنم از حرص و آز تو      نفرین به فکر کوته و ریش دراز تو

     ترویج اختلافات مذهبی واتنیکی را از نگارش پژوهشگر و دانشمند گرانقدر آقای حمزه واعظی چنین می خوانیم :

« در دوره ی جهاد با روس ها و نیز پس از پیروزی مجاهدین ، صف آرایی ها و کینه جویی ها مذهبی یکی از عوامل مسلمی بود که خصومت های مذهبی را در صحنه های سیاسی ، اجتماعی و نظامی دامن زد و آتش جنگ ها و منازعات را در خرمن جامعه ی افغانستان روشن کرد . اعلامیه رسمی و بی پروای این سیاست که « زنان و شیعیان حق مشارکت در انتخابات آینده ی افغانستان را ندارند » از سوی برخی از سران و رهبران مذهبی و سیاسی گروه ها و احزاب سنی ، نظیر « مولوی خالص » و در تکمیل و تداوم آن ، نادیده انگاشتن گروه های شیعه در دولت موقت که از سوی گروه اتحاد اسلامی به رهبری « سیاف » و سایر گروههای سنی مذهب در سال 1371 در کابل علیه شیعیان و حزب وحدت به راه انداخته شده و عریان تر از همه خصومتها ، کشتارها و کینه جوییها شدید و فجیعی که گروه طالبان علیه هزاره ها اعمال و ترویج نمود ، همگی در آبیاری منازعه و بحران ملی نقش بزرگ و مؤثر داشته است . » ( 15 )

    ناگفته نباید گذاشت که اکثر کشورهای خارجی هم در ایجاد و شعله ور نمودن تعصبات مذهبی- قومی هم در میان جامعه ما نقش بزرگی را ایفاء نموده است که منجمله مداخلات علنی عربستان سعودی و روحانیون وهابی آن کشور و همفکران اخوانی بین المللی شان در این سند خوب درک می گردد . در این راستا فتوای علمای سنتگرایی عربستان سعودی علیه شیعیان و جنبش ملی اسلامی کشور ما را چنین می خوانیم :

« ای رهبران حقیقی جهاد ! : یونس خالص ، برهان الدین ربانی ، عبدالرسول سیاف ، گلبدین حکمتیار ،  ما این احساس را می کنیم که ملیشه های دست نشانده و شیعه های رافضی که از خارج به آنها کمک می شود . تمام اینها در یک دسیسه خطرناک دست دارند تا بارتباط جهاد افغانستان آرزوهای مسلمانان جهان را به خاک یکسان سازند .

ای رهبران جهاد ! شما مردمانی هستید که در طول جهاد از بعضی مردمان منحرف سخن زدید و می گفتید که آنها برای جهاد بسیار خطر ناک هستند و آنها نمایندگان غرب در افغانستان  هستند . امروز چطور اجازه می دهید که آنها بحیث نمایندگان فاتح به کابل بیاییند ؟

 ای رهبران جهاد ! چطور به ملیشای دوستم اجازه می دهید و چطور بحیث یک طرف در تعیین کردن آینده افغانستان با آنها اجازه می  دهید ، زیرا ملیشاهایی هستند که تا آخرین حد خون مجاهدین را مکیده اند . ما از این بیم داریم که بعضی مجاهدین باساس حسن نیت با آنها گیر مانده باشند و در این جا رقابتهای درونی شما برای شما این اجازه را نمی دهد که یکطرف شما با ملیشاها ائتلاف کنید .

ای رهبران ! احتیاط کنید که به شیعه های رافضی کدام رول بدهید و این را بدانید که آنها در افغانستان حکومت اهل سنت و جماعت را تحمل کرده نمی توانند . ما یکبار دیگر شما را به این خطرات متوجه می سازیم و به این سخن که اگر شما در پهلوی دشمنان علیه حزب اسلامی گلبدین حکمتیار در دسیسه اشتراک کنید ، هیچ جواز شرعی وجود ندارد و این کدام باکی ندارد که شما با آنها اختلاف نظر داشته باشید ؛ ولی با دشمنان همدست شدن جایز نیست و دشمنان به کم زوری حزب اسلامی خویش می شوند ... »  ( 16 )

 

نخستین نقض رسمی حقوق زن از طریق قانون اساسی در تاریخ کشور ما :

     کلام آگاهی بخش شاعر شهیر آقای حبیب الله « ربیع » خواجه عمری را در این راستا با هم می خوانیم :

چرا خواهر حقوقت پایمال است ؟     حقوقی کز عطای بی زوال است

حقوقی   که    بتو    داده  خداوند      بحکم دین ترا  پاک و حلال است

    بدون هرگونه حب و بغض باید گفت مجاهدین ( جای مجاهدین خدا شناس ، صادق ، میهن دوست ، ترقیخواه و ... کاملا محفوظ باشد ) که هسته مرکزی آنرا اخوان المسلمین و سنت گرایان مذهبی بومی کشور ما تشکیل داده ، در جریان 14 سال جهاد و به خصوص با اولین قدرت رسیدن سیاسی شان در حاکمیت دولت افغانستان ماهئیت ضد اسلامی ، ضد انسانی ، ضد ملی و ضد دموکراتیک خودها را عملا به اثبات رساندند که جهان شاهد است . مثلا زمانیکه رهبران مجاهدین به خانه کعبه شریف سوگند به اتحاد ، صداقت ، آزادی کشور ، خدمت به خلق الله یاد نمودند و چک های دالری را نیز از باداران خویش بدست آوردند . به مجرد که از آنجا خارج شدند به حرمت خانه خداوند متعال پشت پا زدند و سوگند و تعهدات  را کاملا فراموش نمودند .

یک واقعیت عینی را در مورد خصلت و ذات اسلامیستان سیاسی قدرت طلب و خفاشان شب پرست از کلام ارزشمند این شاعر چنین می خوانیم :

این فرقه که امروز به پیش آمده اند    در زیر لوای دین و کیش آمده اند

با سبحه  و سجاده و ریش  آمده اند    گرگند که  در لباس  میش آمده اند

    در قانون اساسی دولت اسلامی افغانستان ( به ریاست آقای پروفسر برهان الدین ربانی و رهبر حزب جمعیت اسلامی ) نقض حقوق زن را از متن قانون اساسی دولت اسلامی مجاهدین چنین می خوانیم :

« ماده پنجاه و دوم : رئيس دولت مرد مسلمان پيرو مذهب حنفی بوده ، تابعيت افغانی داشته ، از پدر و مادر مسلمان افغانی الاصل متولد باشد . » ( 17 )

« ماده شصت و دوم : رئیس حکومت مرد مسلمان ، پیرو مذهب حنفی بوده از پدر و مادر مسلمان تولد شده باشد . » ( 18 )

اول : در این قانون شیعیان را از حق مشروع به مقام ریاست دولت برخلاف کلام وحی الهی و اعلامیه جهانی حقوق و سایر نهادهای حقوق بین المللی محروم نگه داشته که این مسآله نه تنها بار تبعیضات مذهبی فی مابین شیعه و سنی را بیش از پیش سنگین و تشدید نموده ، بلکه تشنجات ، پرخاشگری ها و خصم های اتنیکی و قومی را نیز زیادتر دامن زدند و  چنانچه جنگ و ویرانی در چند اول ، آفشار  و غرب کابل یکی از نمونه های برجسته و عینی آن می باشد . وقت که از راه قانون اساسی مقام ریاست دولت را تنها به یک شخص حنفی مذهب اختصاص داده ، در واقع تمام غیر حنفیان مانند پیروان مالکی ، شافعی ، حنبلی ، جعفری ، اسماعیلی و سایر فرقه های اسلامی و همچنان کلیه غیر مسلمانان را به دشمنی بر ضد مردمان بیگناه حنیفه مذهب ما تشویق و دعوت نموده است . این چنین ماده قانون اساسی « نفاق مذهبی- دینی » جدید را در کشور خلق نمود که آنرا باید « تجزیه مذهبی- دین »  تمام اتباع کشور لقب داد .

دوم : این قانون باز هم مثل قوانین آل یحی غیر مسلمانان یعنی هندوها ، یهودی ها ، سک ها ، عیسوی ها و دیگر غیر مسلمانان کشور ما را از حقوق سیاسی- اجتماعی در حاکمیت دولت قانونا محروم نموده و آنان را در حاشیه اجتماع راندند که اینهم خلاف موازین مقبول بین المللی و اعلامیه جهانی حقوق بشر می باشد . یعنی نادیده گرفتن حقوق غیر مسلمانان کشور ما آنهم از طریق قانون اساسی نه تنها آنها به دشمنی علیه تمام مسلمانان کشور ترغیب نموده ، بلکه این غیر مسلمانان میهن ما را از پیکرهء مردم افغانستان کاملا « جدا و تجزیه » نموده است .

سوم : در این قانون مطلقا قید شده است که صرفا مرد رئیس دولت باشد . این چنین ماده قانون در مورد زنان عمق نفرت  و دشمنی ویژهء افراطی مرد سالاران عصر حجر را عملا به نمایش می گذارد . به دین معنا که زن به هیچ وجه حق ندارد که حضور سیاسی در جامعه یابند و رئیس دولت افغانستان باشد . آیا این چنین قانون اساسی دولت اسلامی مجاهدین بر ضد قرآن خدا و اعلامیه جهانی حقوق بشر و مخالف موازین پسندیده و مشروع بین المللی و ضد جوامع مدنی  و دموکراسی بود ؟

آیا این چنین ماده قانون اساسی دولت اسلامی افغانستان  افراطی ترین  « دشمنی »  جنسیتی  و هارترین  « شؤنیزم مرد سالاری » را علیه زنان تحت ستم و محکوم ما عملا عرضه نکرده است ؟

 

کرامت انسان ، آفرینش انسان ، جایگاه انسان  و حقوق انسان ها در قرآن  :

    « خداوند کرامت انسان را در قرآن چنين بيان فرموده است :

 خداوند می فرمايد:« ما فرزندان آدم  را  کرامت  بخشيديم . » ( الاسراء / 70 )  ( 19 )

آفرینش مساوی انسان ها چنین بیان شده است :

« ای مردمان ! ما ، شما را از مرد و زنی آفريده ايم . » ( الحجرات / 13 ) ( 20 )

جایگاه انسان ها به دستور خدا نیز منوط به انتخاب و عملکرد خود انسانها می گردد :

«  يايهاالناس انا خلقنکم  من ذکر و انثی  و جعلنکم  شعوبأ  و قبايل  لتعارفوا ان اکرمکم عندالله اتقکم ... »

« ای مردم  جهان ! ما ،  شما  را  از مرد  و زن آفريديم  و به  طوايف  و  قبايل و نژادهای رنگارنگ تقسيم کرديم تا شناخته شويد  و همديگر را  بشناسيد . همانا که گرامی ترين شما نزد خدا پارساترين شما خواهد بود . » ( 21 )

    اینجاست که کرامت انسانی ،  عزت ، حقوق اجتماعی- سیاسی ، فرهنگی- اقتصادی و آینده زن و مرد مطابق فرامین فوق خداوندی برای تمام جوامع بشری عادلانه بیان گردیده است . برتری یک انسان از انسان دیگری چه مذکر و چه مؤنث باشد ، فقط و فقط با عالی ترین مقیاس پرهیزگاری ، تقوا ، خدمت گذاری به خلق الله ، ترقی ارزش های معنوی ، مادی و اجتماعی در جامعه تثبیت و مشخص می گردد  و لایق احراز بالاترین مقام در جامعه می شود .          

     حال ما عملا ملاحظه می نماییم که مرد سالاران هیچگاه حقوق زنان را در جامعه رعایت نکرده  و چنین نقض حقوق سیاسی- اجتماعی زنان در قانون اساسی دولت اسلامی مجاهدین بیانگر بی سابق

کنوانسيون حذف کليه اشکال تبعيض عليه زنان :

    در کنوانسيون حذف کليه اشکال تبعيض عليه زنان چنين آمده است :

« ج- ايجاد حمايت قانونی از حقوق زنان برمبنای برابری با مردان و اطمينان از طريق دادگاههای صالح ملی و ديگر نهادهای عمومی در جهت حمايت موثر از زنان در مقابل هر نوع اقدام تبعيض آميز . » ( 22 )   

    به صورت آشکار ثابت گردید که محروم نمودن زنان از مقام ریاست دولت از مجاری قانون اساسی دولت اسلامی مجاهدین نمایانگر افراطی ترین  « تبعیض » علیه زنان در تاریخ افغانستان به شمار می آید که در تضاد کامل به نسبت به دین مبین اسلام ، منشور سازمان ملل متحد  و اعلامیه جهانی حقوق بشر ، کنوانسیون ها جهانی ، معیارهای حقوقی بین المللی ، مدنی و همچنین ضد منافع ملی- دموکراتیک مردم افغانستان قرار دارد .

 

کثرتگرایی از نظر دستورات  قرآن :

سرایشگر وقت علامه نظامی چنین اظهار می دارد :

مکن جز به نیکی گرایندگی      که در نیکنامی است پایندگی

    پژوهشگر گرانقدر افغانستان آقای دای فولادی حقانیت تنوع و کثرتگرایی را از کلام خدا چنین می نگارد :

« در قرآن آیات زیادی وجود دارد که همه تأکید برای آزادی در دین دارند و آزادی را حتا در ایمان آوردن به اسلام نیز صحه می گذارند . از جمله صریح ترین آیات برای آزادی در دین می توان آیت ذیل را ذکر کرد :

« لا اکراه فی الدین قد تبین الرشد من الغی » ( هیچ اکراهی در دین نیست ، چون به تحقیق که راه هدایت از راه ضلالت آشکار گشت .) ( القبره / 256) » . ( 23 )

همچنان در جای دیگر آزادی و کثرتگرایی را این گونه در اثر پژوهشی آقای دای فولادی می خوانیم :

« به همین ترتیب یک بار دیگر بدین آیت توجه گردد که خداوند با صراحت از پیامبر می پرسد . می فرماید :

« آیا تو می خواهی که مردمان را مجبور سازی که ایمان بیاورند ؟ هیچکس نمی تواند ایمان بیاورد مگر اینکه خدا اجازه دهد .»

    وقتی که پیامبر اسلام ( ص ) حق مجبور ساختن مردم را برای ایمان آوردن نداشته باشد ، موقف ما بندگان خدا معلوم است . در اسلام حقیقی برای پیامبر ( ص ) حق داده نمی شود که مردم را مجبور به ایمان آوردن به دین خدا کند ، اما در اسلام مولوی عمر مردم را برای گذاشتن ریش به نام سنت پیغمبر ، مجبور می کنند . پیامبر ( ص ) در ایمان آوردن به خدا کسی را مجبور نمی کند  و ملا عمر برای ریش سنتی به کیبل پناه می برد !

و بالاخره سورهء الکافرون ، یکی دیگر از رهنما ترین آیه ها برای مسلمان است . خداوند می فرماید :

« بگو ، ای کافران ! آنچه را که شما می پرستید ، من نمی پرستم ، و شما نیز نمی پرستید آنچه را که من می پرستم . همچنین نه من به گونهء شما پرستش را انجام می دهم و نه شما به گونهء من پرستش را انجام می دهید . آئین خود تان برای خود تان ، و آیین خودم برای خودم . »

این روشی است که خداوند برای رسولش ( ص ) نشان می دهد که « آیین خود تان برای خود تان  و آیین خودم برای خودم . » این آیه برعلاوه مفاهیم دیگری که می توان از آن گرفت ، همزیستی مسالمت آمیز دین اسلام را در جوار ادیان دیگر نیز نشان می دهد . آیات دیگر نیز در این مورد وجود دارند که حتا فرمان می دهد که :

« به معبودها و بت هایی که مشرکان به جز خدا می پرستند ، دشنام ندهید ، تا آنان تجاوزکارانه و جاهلانه خدا را دشنام ندهند . » ( انعام /108 )  ( 24 )

   از آیات فوق به صورت شفاف کثرتگرایی مذهبی و دینی میان مسلمانان و غیر مسلمانان درک می گردد . اما سوگمندانه که در طول تاریخ جوامع اسلامی چنین فرامین الهی در جامعه هرگز رعایت نگردیده و یا خیلی اندک و سطحی احترام شده است . کاملا پر واضح است که مستبدین زمان از دین به نفع سیاسی ، شخصی خود  و حامیان خارجی خویش به صورت ظالمانه و ضد انسانی استفاده بردند و حال نیز می برند .

    ما در افغانستان یک ضرب المثل عامیانه داریم که گویند : « عیسی به دین خود و موسی به دین خود . » که نمایانگر تکثر و تنوع امور مذهبی و دینی را در جامعه می رساند که نمود از دموکراسی می باشد .

    مثلا تاریخ شهادت می دهد که امیر عبدالرحمن با پیروی از خلفای اموی و عباسی چپاولگر ، مردم کافرستان را به خاطر اهداف سیاسی ، غارتی و شخصی خویش و  منافع انگلیس ها قتل عام نمود و بقیه را با زور شمشیر به دین اسلام وادار ساخت . همچنان تغییر دادن اجباری اسیران هزاره از مذهب شان در وقت امیر عبدالرحمن و طالبان در کشور و مسلمان سازی جبری فرزندان هندو در عصر امیر عبدالرحمن جلاد و پسرش حبیب الله خان زنباره و مستبد در افغانستان یکی از صفحات سیاه تاریخ خونین کشور ما را تشکیل می دهد که زمامداران خودکامه و شؤنیست آنرا در پوشش دین به عمل آوردند . مضاف بر آن ، مسأله تنها بر مسلمان سازی و تغییر مذهب اجباری اتباع کشور ما خلاصه نمی شد ، بل با زیربنای کشتارها ، تغییر جبری مذهب و دین اصلا چپاول دارایی ، اسارت و فروش زنان ، دختران و فرزندان بخش وسیعی از مردمان افغانستان مطمح نظر بود که بدین وسیله نهادهای مادی ، اجتماعی و معنوی و سیاسی استبدادیان و نظام خودکامه قبیلوی را استحکام می بخشید  و بلوغ خود باوری ملی ، خردگرایی ، آگاهی اجتماعی و انسانی را مدفون گورستان می کردند که عینیت نیز داشت .

    در جهان قانون اساسی را سراغ نداریم که از طریق آن نفاق های مذهبی ، دینی ، اتنیکی و غیره در لوا و زیر نام مذهب و دین ترویج یافته باشد و از این جهت داغ ننگین دیگری را در پیشانی خودکامگان و نظام های استبدادی حک نموده باشد . اما در افغانستان از مجرای قوانین اساسی هم زمینه های شقه نمودن مردم را با بی سابقه ترین شیوه تحجر و استبداد خلق نمودند تا نظام کهنه برقرار و بیشتر استحکام یابد .

    بد تر آنکه حکام خودکامه و خود محور و متعصب کشور ما ، زنان و شیعیان و غیر مسلمانان کشور ما رسما و قانونا از حق مشارکت عادلانه و دموکراتیک در حاکمیت سیاسی- اجتماعی وغیره در جامعه افغانستان محروم گردند . یعنی از راه قانون های اساسی کاذب و غیر مردمی ، هویت های حقوقی ، سیاسی ، اجتماعی ، اقتصادی ، فرهنگی ، اتنیکی وغیره یک بخش چشمگیر از اتباع زحمت کش و تحت ستم افغانستان را خدشه پذیر کردند که در این رابطه هم « بحران هویت » ملی را نیز به نفع نظام استبدادی کهنه و قبیلوی خلق و آنرا فربه ساختند .

    نیک می دانیم که : « افغانستان متأسفانه یکی از کانون های تعصبات ناروایی مذهبی- دینی نیز بوده و اکنون هم می باشد که از این ناحیه ضربات جبران ناپذیر به پیکیر نحیف و ناتوان مردمان افغانستان وارد گردیده و بد بختانه علاج این سرطان تا کنون به صورت علمی و دموکراتیک از سوی متولیان سیاسی سراغ نگردیده است . زیرا ، که خصلت ارتجاعی و بافت نظام استبدادی جامعه با اصل کثرتگرایی ، جامعه مدنی و ترقی سازگار نبوده و نیست .

شاعر فرزانه تنوع و کثرتگرایی مذهبی را این گونه مورد تایید و ستایش قرار می دهد :

گرچه مذهب مختلف شد هیچکس بیگانه نیست      باغبان را در چمن هر گل برنگ دیگریست  » ( 25  )

    پس ملاحظه می گردد که کثرتگرایی از نگاه قرآن کریم کاملا بیان گردیده که متأسفانه تنوع و کثرتگرایی مذهبی ، دینی ، جنسیتی ، اتنیکی ، سمتی وغیره تا کنون در جامعه ما تحقق نه پذیرفته است .

 

کثرتگرایی از لحاظ اعلامیه جهانی حقوق بشر :

    امروز در جهان کثرتگرایی و یا پلورالیزم مهم ترین عنصر دموکراسی است که عمومیت یافته است و اعضا و امضاء کنندگان منشور سازمان ملل متحد و به خصوص اعلامیه جهانی حقوق بشر مکلف به رعایت آن ملزم می باشند . اما متأسفانه دولت های غیر دموکراتیک و ضد ملی در افغانستان از آن تا کنون تخطی صریح نموده اند . و اینک به چند ماده از اعلامیه جهانی حقوق بشر توجه نماییم :

 « مادهء اول : همهء افراد بشر آزاد و از لحاظ شأن و حقوق برابر زاده می شوند . آنان از عقل و وجدان برخوردارند و باید با روح برادری نسبت به یکدیگر رفتار کنند .

ماده دوم : هرکس ، بدون هیچ گونه تمایز ، به ویژه از حیث نژاد ، رنگ ، جنس ، زبان ، دین ، عقیدهء سیاسی  یا هرگونه عقیدهء دیگر ، منشأ ملی یا اجتماعی ، ثروت ، ولادت یا هرگونه وضع دیگر خواستار بهره مندی از همهء حقوق و همهء آزادی های مصرح در اعلامیه کنونی می تواند شد . ... »  ( 26 )

«ن مادهء هجدهم : هر کس حق برخورداری از آزادی اندیشه ، وجدان و مذهب را دارد . این حق متضمن آزادی تغییر مذهب یا اعتقاد و نیز متضمن آن است که آدمی بتواند مذهب یا اعتقادش را منفردا یا مجتمعا ، آشکار یا نهانی از طریق تعلیمات ، رسوم و شعایر مذهبی و اجرای مناسک مذهبی آزادانه ابراز دارد .

مادهء بست و یکم :

 1- هرکس حق دارد که در ادارهء امور عمومی کشورش شرکت کند ، خواه مستقیما و خواه با واسطهء نمایندگانی که آزادانه انتخاب شده اند .

2- هر کس حق دارد که ، در شرایط برابری به مشاغل عمومی کشور خویش نایل شو د .

3- ارادهء مردم ، شالودهء قدرت حکومت است . این اراده باید به وسیلهء انتخابات شرافتمندانه ای بیان شود که به طور ادواری ، با رأی مساوی عمومی و مخفی یا با روش معادلی که آزادی رأی را تأمین کند ، انجام پذیرفته باشد. »  ( 27 ) .  ولی در عمل شاهدیم که هیچ یک از ماده های فوق اعلامیه حقوق بشر در افغانستان رعایت نگردیده اند .

 

کثرتگرایی مذهبی- دینی  با جوهر دموکراسی:

القصه اینکه :

    تجارب عینی گذشته های نکتبار و تأسف انگیز جامعه ما به اثبات رسانیده که عقاید گوناگون مذهبی و دینی مردمان ما هم در افغانستان هرگز نه تنها احترام  نگردیده است ، بلکه از اشکال و بافت های مذاهب مختلف اسلامی و غیر اسلامی بهره جویی های سیاسی و فردی بر ضد همسویی « مذهبی- دینی » و ضد هسته گذاری « وحدت ملی » صورت گرفته است . در حالیکه احترام نمودن به تنوع مذهبی و دینی سنی و شیعه و مسلمان و غیر مسلمان نه تنها از نگاه قرآن کریم کاملا صراحت داشته و درست است ، بل کثرتگرایی مذهبی- دینی یکی از ارکان اساسی دموکراسی و مدنیت و نیازمندی عصر و معیارهای حقوقی جهان کنونی نیز به شمار می رود .

    راه حل اینست که فقط مطابق آیت قرآن کریم ( خداوند به کرامت انسان ، قلم ، دانش و عنصر زمان سوگند یاد کرده است )  ، اعلامیه جهانی حقوق بشر و مقررات پذیرفته شده ء بین المللی  و اصول دموکراسی به کرامت انسانی و حقوق تک تک افراد کشور اعم از سنی و شیعه ، زن و مرد ، و مسلمان و غیر مسلمان کشور مشترک خویش عملا و صادقانه با زیر بنای آگاهی سیاسی- علمی و خرد دموکراتیک ارج و احترام بگذاریم .

    در نظام دموکراسی کثرتگرایی مذهبی- دینی جانشین خشونت و تعصبات مذهبی و دینی گردیده  و احترام به مذاهب و ادیان گوناگون کشور صورت گرفته و هویت آنها به رسمیت شناخته می شود . اینجاست که در دموکراسی پیش شرط های پویایی تنوع مذاهب را با توجه به اعلامیه جهانی حقوق بشر  و همبستگی ملی مد نظر داشته و هر کی با خصوصیات مذهبی و دینی خویش در کنار همدیگر از حق زندگی مسالمت آمیز و عادلانه مستفید می گردد . قانونی ساختن هویت های مختلف مذهبی- دینی و عملی نمودن تنوع مذهبی و دینی پیش زمینه های « همبستگی مذهبی- دینی » را در کشور ایجاد می کند که این پدیده هم به نوبهء خود زیربناهای  « جامعه مدنی » و « وحدت ملی » را نیز به وجود می آورد .

    در نظام دموکراسی ، کثرتگرایی مجال آنرا نمی دهد که  یک مذهب حاکم و دیگر مذاهب و ادیان خلاف دین خدا و مغایر اعلامیه جهانی حقوق بشر  و دیگر مقررات پسندیده حقوق بین المللی محکوم و از آزادی و حقوق طبیعی و لازم خودها محروم باشند . کثرتگرایی امکان آنرا از مجاری قانون اساسی دموکراتیک به دست می دهد تا تمام مذاهب و ادیان هویت های خودها را به صورت طبیعی ، تدریجی ، عادلانه به خاطر ایجاد و نهادینه سازی « تفاهم ملی » و همسویی خردمندانهء « مذهبی- دینی » رشد دهند تا تدریجا ریشه های پرخاشگری فرسایشگر ، ناهنجاری ها و تضادهای مذهبی- دینی  و اتنیکی زیانبار به طرف زوال سوق داده شوند .

    در دموکراسی ، آزادی های مذهبی و دینی تا آن حد قانونا مجاز اند که در تضاد به منافع کل کشور و در ضدیت به تمدن ، پیشرفت و مصالح عامه مردم جامعه قرار نگیرد .

    کثرتگرایی به تأسی از مقررات و اصول نظام مردم سالاری با زیر بنای خرد و عقلانیت زمینه های مسالمت آمیز و تدریجی زوال تعصبات کشنده مذهبی و دینی و اتنیکی و زبانی را از طریق « آگاه سازی خردمندانه ملی » مردم از پایئن جامعه  و رشد نهادهای اجتماعی ، مادی و معنوی جامعه مطابق نیازمندی عصر و قانون تکامل مساعد می نماید .

    پلورالیزم سیاسی ، مذهبی ، دینی ، اتنیکی ، سمتی و ... در پرتو قانون اساسی دموکراتیک مبنی بر اراده دل انگیزانه مردم از پائین پایه ها و مایه های استقلال ملی ، تمامیت ارضی ، حاکمیت دموکراتیک ملی ، نهادینه سازی وحدت ملی ، و گسترش زیر بناهای جامعه و روند رشد عقلانیت جامعه را خلق می نماید .

اینک در اخیر به سخن انسانی ، وحدت طلبانه و آموزنده شاد روان محمد هاشم زمانی عطف توجه نماییم که گوید :

نه   سنی    یم   ؛   نه    شیعه    یم    مسلمان   یم

نه پشتون یم ؛ نه هزاره ؛ تاجک ازبک یم افغان یم

ما  د   قام    او    مذهب    نوم    پدی    بدل    کر

یو     مسلم      زه     د     یوه     افغانستان     یم

قام  پرست ؛  مذهب  پرست می  وطن  وران  کر

دا  می   بس   دی   چی   افغان   یم   مسلمان  یم

تعصب    خرافات    ؛    جهل    نه     منم    زه

مدنی    ترقی     ژوند    پسی    روان   یم (38)

 

و من الله توفیق

پایان

_________________________________________________________________________

پاورقی :

( 1 ) - « منظومه ء خون » مجموعهء شعر محمد عزیزی تابستان 1379 ( 2000 ) پشاور

( 2  ) - « زنان در چشم انداز آئینهء تاریخ تمدن جهان » ، نگارنده : غلام سخی ارزگانی ، چاپ حوت 1383 خورشیدی ( مارچ 2205 م ) هامبورگ آلمان .

 (3  ) -  ص 245 « امثال و حکم مردم هزاره » پژوهشگر و گردآورنده : محمد جواد خاوری / مشهد 1379

( 4  ) - ص 97 متن کامل قوانین اساسی افغانستان ( از 1301 تا 1372 ) ، تهیه و نشر : مرکز فرهنگی نویسندگان افغانستان  ، تابستان 1374 قم

( 5 ) - ص 113 متن کامل قوانین اساسی افغانستان ( از 1301 تا 1372 ) ، تهیه و نشر : مرکز فرهنگی نویسندگان افغانستان  ، تابستان 1374 قم

( 6 ) -  ص  298 متن کامل قوانین اساسی افغانستان ( از 1301 تا 1372 ) ، تهیه و نشر : مرکز فرهنگی نویسندگان افغانستان  ، تابستان 1374 قم

 (7 )- ص 253 خط سوم ( 3و 4 ) بهار و تابستان 1382

( 8 ) - ص 81 متن کامل قوانین اساسی افغانستان ( از 1301 تا 1372 ) ، تهیه و نشر : مرکز فرهنگی نویسندگان افغانستان  ، تابستان 1374 قم

(  9 ) - ص 82 متن کامل قوانین اساسی افغانستان ( از 1301 تا 1372 ) ، تهیه و نشر : مرکز فرهنگی نویسندگان افغانستان  ، تابستان 1374 قم

 ( 10 ) - ص 84 متن کامل قوانین اساسی افغانستان ( از 1301 تا 1372 ) ، تهیه و نشر : مرکز فرهنگی نویسندگان افغانستان  ، تابستان 1374 قم

( 11 ) - ص 209 متن کامل قوانین اساسی افغانستان ( از 1301 تا 1372 ) ، تهیه و نشر : مرکز فرهنگی نویسندگان افغانستان  ، تابستان 1374 قم

( 12 ) - ص 213 متن کامل قوانین اساسی افغانستان ( از 1301 تا 1372 ) ، تهیه و نشر : مرکز فرهنگی نویسندگان افغانستان  ، تابستان 1374 قم

(  13 ) - صفحات 250 نت 251 متن کامل قوانین اساسی افغانستان ( از 1301 تا 1372 ) ، تهیه و نشر : مرکز فرهنگی نویسندگان افغانستان  ، تابستان 1374 قم

 (  14 ) - ص 243 متن کامل قوانین اساسی افغانستان ( از 1301 تا 1372 ) ، تهیه و نشر : مرکز فرهنگی نویسندگان افغانستان  ، تابستان 1374 قم

( 15 ) - واعظی ص 47 و 48 « افغانستان و سازه های ناقص هویت ملی » تابستان 1381چاپ ایران

(  16 ) - صفحات 45 و 46 به پاسخ نوشته یارمحمد کهسار تحت عنوان : « جنبش هزاره ها و اهل تشیع در افغانستان » ، به قلم انجنیر محمد حسن لوگری . سال تابستان 2000م.آ

( 17 ) - ص 295 متن کامل قوانین اساسی افغانستان ( از 1301 تا 1372 ) ، تهیه و نشر : مرکز فرهنگی نو
January 3rd, 2006



  برداشت و بازنویسی درونمایه این تارنما در جاهای دیگر آزاد است. خواهشمندم، خاستگاه را یادآوری نمایید.
 
گزیده مقالات